برخی آمارهای ارائهشده از وجود 12 هزار طلاق توافقی طی یك ماه در سراسر ایران خبر میدهد و چنین طلاقی دومین موضوع پروندههای مدنی معرفی شده است.
بعضی افراد از رتبه چهارم ایران در عرصه جهانی خبر میدهند و میگویند در كشور، ابتدا كلانشهر تهران و سپس استان خراسان، بالاترین رتبه طلاق را به خود اختصاص دادهاند.
آمار دیگری حاكی از افزایش سه درصدی ثبت ازدواج طی چهار ماه نخست سال 1390 در نسبت با مدت مشابه طی سال گذشته و افزایش 10 درصدی طلاق ثبتی طی همین مدت و نتیجه ناگوار افزایش بیش از سه برابری طلاق نسبت به ازدواج است.
در برخی منابع دیگر افزایش 41 درصدی طلاق نسبت به مدت مشابه در سال گذشته مشهود است و اگر بخواهیم از تفكیك شهری و روستایی آن به اعدادی دست یابیم، درمییابیم تعداد طلاقهای ثبتی شهری در این مدت عدد 121 هزار و 91 را نشان میدهد.
در همین حال اگر تعداد 21 هزار و 750 طلاق روستایی را نیز در نظر بگیریم از وخامت اوضاع، حداقل در این زمینه و بویژه گسترش آن میان روستاییان نسبت به مدت مشابه در سال پیشین مطلع میشویم. اما اینها اعداد و آمار طلاقی است كه در برگههای رسمی نوشته و ثبت میشود.
طلاق عاطفی، طلاقی نیست كه روی برگههای مُهر و امضا شده یا دفترهای بایگانی و طبقهبندی شده بتوان از آن نشانی به دست آورد و به نظر میرسد تلاش برای به دست آوردن، تائید یا تكذیب آمار و اعدادی در این زمینه، كوششی بیهوده باشد.
در جایی كه آمار رسمی حتی در موضوعات عینی، چندگانه و متفاوت است و هنگام صحبت از آن باید به كلماتی چون برخی و بعضی استناد كرد، به دست آوردن آمار موضوعات عاطفی ناممكن است، اما میتوان با نظر انداختن به همان برخی آمار و همان اعداد مرتبط با طلاقهای ثبتی، از این بُعد كه هر جدایی عملی و ثبتی و رسمی ابتدا با جدایی فكری و عاطفی زوجین شروع شده و زمانی چند به امید تغییر یا اصلاح رفتار یا بهبود شرایط یا حل مشكلات یا دست دادن موقعیتی برای نزدیكی بیشتر زوجین طی شده، تخمینی از روند سقوط یا صعود ارقام مرتبط با طلاق عاطفی به ذهن آورد و افزایش نگرانكننده طلاق را نشانه افزایش چند برابری سردی رفتار یا همان جدایی عاطفی زوجین در خانوادههایی دانست كه به هر دلیلی پایشان را به دادگاههای خانواده یا محضرهای ثبت طلاق نگذاشتهاند؛ افزایشی كه زنگ خطرش بخصوص برای نسلهای بعدی بسختی و بشدت به صدا درآمده است و در صورت بیتوجهی، زندگی فردی، خانوادگی و بویژه اجتماعی بسیاری را طی سالهای آتی پر تنش خواهد كرد؛ تنش برای فرزندان همین افرادی كه نامشان پدر و مادر است و زیر یك سقف اما در اتاقهایی جدا میخوابند، جسمی نزدیك به هم دارند اما ذهنی دور از هم و فرزندانی كه در دوره شكلگیری ذهنیتهایشان بدبینی، سركوب نیازها، عقدهها و... بسیاری از اختلالات در آنها نهادینه و پر رسوب شده است.
میتوان تصور كرد آینده جامعهای را كه افرادش در چنان خانوادههایی رشد كردهاند و از هماكنون تخمین زد آمار و وضعیت عشق به همنوع، عاطفه و دوستی، انسانیت، دلسوزی یا حتی مسئولیتپذیری اجتماعی و... بسیاری افتخارات در آنچه شاخص و جایگاهی را به خود اختصاص خواهد داد.